کشف محموله بزرگ رتیل و عقرب قاچاق در فرودگاه امام خمینی ۸ مصدوم در پی تصادف در جاده مشهد (اول شهریور ۱۴۰۴) ورود روزانه ۱۸۰۰ اتوبوس به مشهد برای بازگشت زائران دهه آخر صفر کشف و امحای ۷ تُن مواد غذایی ناسالم در موکب‌های پذیرایی از زائران | موکب‌ها به توصیه‌های بهداشتی توجه کنند خبر خوب وزیر بهداشت برای دانشجویان پزشکی: افزایش ۳۰درصدی حقوق رزیدنت‌ها از ماه جاری مرگ مشکوک رقیه حاتمی‌پور فعال گردشگری در بیمارستان | ایا پای قصور پزشکی در میان است؟ کاهش ۷۷ درصدی تصادفات فوتی دهه پایانی ماه صفر در خراسان رضوی جزئیات ابر و بخار شکل‌گرفته بالای قلۀ دماوند به روایت فیلمبردار آن + فیلم توزیع حدود یک میلیون و ۱۵۰ هزار گذرنامه زیارتی با پست در ایام اربعین جزئیات داستان ۲ سال قهرمانی پیاپی تیم ملی المپیاد نجوم ایران در جهان بازار شیرخشک‌های معمولی و رژیمی در بهترین وضعیت هستند (یکم شهریور ۱۴۰۴) توضیحات رئیس سازمان ملی تربیت کودک درمورد شهریه کودکستان‌ها + ویدئو بیماری آلزایمر چگونه حس بویایی را از بین می‌برد؟ آزادی ۸۸۸ زندانی نیازمند، از زندان‌های خراسان رضوی در پویش《به عشق امام رضا میبخشم》 معروف‌ترین جا‌های دیدنی قم کدام است؟ آیا آمپول‌های لاغری می‌توانند جایگزینی برای جراحی‌های چاقی باشند؟ فعالیت‌های سنگین بدنی شایع‌ترین علت گرفتگی عضلانی است پیام تبریک رئیس جمهور برای قهرمانی تیم ملی نجوم و اختر فیزیک ایران آیا دوره کارشناسی دانشگاه‌ها ۳ ساله می‌شود؟ + ویدئو معاون وزیر نیرو: ورود فقط ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب از هیرمند | فاصله معنادار با دریافت حق‌آبه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی کسب درآمد ۱۰ میلیارد دلاری از گردشگران خارجی تا پایان سال در لیست اهداف وزارت میراث فرهنگی (یکم شهریور ۱۴۰۴) افزایش احتمال ابتلا به عفونت‌های تنفسی در تجمعات فصلی بیماری‌های کلیه در کودکان را جدی بگیرید سخنگوی آموزش و پرورش: در سال جاری ۷۲ هزار نفر در وزارت جذب شدند (یکم شهریور ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، یکم شهریور ۱۴۰۴) | تداوم آلودگی هوای مشهد با وزش باد و گردوخاک دارو‌هایی که نباید با دمنوش مصرف کنیم «سرماخوردگی چشمی» بیماری شایعی که به سرعت اعضای خانواده را درگیر می‌کند پیام گرامیداشت رئیس کل سازمان نظام پزشکی به مناسبت روز پزشک کاهش تولد و افزایش ازدواج در اردستان اصفهان
سرخط خبرها

زیرآب نزدن را به فرزندانمان بیاموزیم!

  • کد خبر: ۲۴۵۶۵۹
  • ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۱
زیرآب نزدن را به فرزندانمان بیاموزیم!
برادرم از تک تک ما سؤال می‌کرد چرا چنین خراب کاری‌ای مرتکب شده ایم. وای به روزی که ما گناهمان را گردن دیگری می‌انداختیم.

وقتی آب توی دمپایی شتک می‌زد توی صورتم، بیشتر از دست برادرم کفری می‌شدم. وقتی با سمیرا و سمانه، دخترهایش، چنبره می‌زدیم جلو شیر آب تا ته دمپایی را خوب آب بکشیم، از حرص دندان قروچه می‌رفتم، اما از ترس صدایم درنمی آمد.
این چه وضعش بود. ماهی یک بار وقتی دورهم جمع می‌شدیم، خواهرهایم خراب کاری‌های من را به گوش برادرم می‌رساندند و همسرش هم اگر سمیرا و سمانه خبط وخطایی می‌کردند، آنجا آن‌ها را لو می‌داد.

وقت شام برادرم می‌گفت فعلا شامتان را بخورید، بعد شام به حسابتان رسیدگی می‌کنم. من هفت سالم بود، سمیرا شش و سمانه پنج. ما در همان سن، دادگاه، حکم قاضی، خنده حضار، گریه و پشیمانی و حس گناه را با هم تجربه کردیم. گاهی زن برادرم وکیل مدافع می‌شد و قاضی را راضی می‌کرد این بار از خطای ما بگذرد، اما گاهی هم موفق نمی‌شد. آن شام هیچ وقت به جانمان نمی‌نشست.

زیرچشمی با ترس و اضطراب به هم نگاه می‌کردیم. سفره را که جمع می‌کردند، هرسه نفر به ردیف جلو برادرم می‌نشستیم. معمولا خطا‌های دسته جمعی مان مطرح می‌شد. برادرم از تک تک ما سؤال می‌کرد چرا چنین خراب کاری‌ای مرتکب شده ایم. وای به روزی که ما گناهمان را گردن دیگری می‌انداختیم یا زیرآب یکی دیگر را می‌زدیم. 

آن وقت بود که برادرم به هیچ عنوان از گناهمان نمی‌گذشت و برای زیرآب زن، تنبیهی سخت‌تر در نظر می‌گرفت. انگار همین دیروز بود که توی چشم‌های لودهنده نگاه می‌کرد و می‌گفت فضولی کردی؟ به جایش یکی دوتا دمپایی می‌خوری. هر چقدر به این‌ها زدم، دوبرابرش را به تو می‌زنم.
آن وقت بود که ما مثل سه تا بچه اردک دنبال سر هم راه می‌افتادیم و زیرلب غرغر می‌کردیم. هرکدام یک دمپایی از جلو در برمی داشتیم، تمیز می‌شستیم و می‌رفتیم جلو برادرم می‌نشستیم.

او گاهی تا این مرحله طولش می‌داد. حسابی زجرکشمان می‌کرد و ترس را به جانمان می‌انداخت و مانند کسی که محکومی را از بالای چوبه دار پایین کشیده باشد، با بزرگواری مخصوصی طوری که یک عمر مدیونش باشیم، می‌گفت: «پاشید برید پی کارتون. بار آخرتون باشه!» ما هم انگار از زبری طناب دور گردنمان خلاص شده باشیم، فوری مثل فشنگ از جا در می‌رفتیم و گوشه اتاق کنار هم مچاله می‌شدیم.

از این خاطرات کودکی بیش از ۳۵ سال می‌گذرد. درست است که تک تک آن تنبیه‌ها را به خاطر دارم، دمپایی کف پایم خورد، در جمع خانواده اعتراف کردم، گریه کردم، شام‌ها از ترس کوفتم شد؛ اما یک چیز را خوب یاد گرفتم و کاملا برایم جا افتاد که زیرآب کسی را نزنم، اشتباهم را بپذیرم و از زیرش شانه خالی نکنم، برای اینکه خودم را بی گناه نشان دهم، دیگری را مقصر جلوه ندهم؛ و این خلق وخو از کودکی با من همراه شد و تا مدرسه و دانشگاه و زندگی و محل کار با من آمد و به جانم نشست. هربار هم که شاهد زیرآب زنی کسی در اطرافم بودم، با خودم می‌گفتم کاش آن فرد زیرآب زن هم کسی مثل حاتم بالای سرش بود تا به هر نحوی به او یاد بدهد که نباید زیرآب دوست یا همکارش را بزند!

امان از کارمندانی که دمپایی زیرپایشان نخورده است و امان از محیط‌های کاری که یک داداش حاتم ندارد تا یک بار برای همیشه زیرآب زن‌ها از دور خارج شوند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->